Omniscient Reader's Viewpoint

سگ شکاری خانواده باسکرویل، " ویکیر ون باسکرویل" برای اینکه خانوادش رو به بزرگترین خانواده تبدیل کنه مسیر آدمکشی و جاسوسی رو پیش میگیره. هرچند، پاداش وفاداری به خانوادش، اتهام دروغ به خیانت و در آخر تیغ سرد گیوتین بود. "دیگه هیچوقت مثل یه سگ شکاری زندگی نمیکنم که وقتی شکارش تموم شد، از شرش خلاص بشن." ولی در لحظه مرگ یه...

شاهزاده سوم پادشاهی بریال، یوری، به تنهایی فرار می‌کند و در آخرین لحظه که پادشاهی در شرف سقوط است، جان خود را نجات می‌دهد. او که با پشیمانی و گناه سرگردان است، سرانجام با مرگ روبرو می‌شود. اما وقتی دوباره چشمانش را باز می‌کند، چهره آشنای پدرش را می‌بیند...؟ یک پشیمانی دردناک کافی است. یوری پادشاهی را از نابودی نجات خوا...

اگر برشش بزنم، قطع میشه" من که زمانی به عنوان بهترین شمشیرباز کشور شناخته می‌شدم، کارم به یک بازی موبایلی کشید که فقط چند بار براش پول خرج کرده‌ بودم. و من حتی موهبت "خدای شمشیر" رو دریافت کردم! اما... تنها سلاحی که می تونم ازش استفاده کنم فقط چاقوی ساشیمیه؟ یروزی تو یه چشم بهم زدن،به قدیس شمشیر تبدیل شدم.

توی آئریا، جایی که مردم از دنیاهای مختلف توش احضار میشن، افراد ضعیف مقدر به مرگ هستن. لی سانگ مین، یه مزدور بی استعداد هم فرقی با بقیه نداشت. خوشبختانه قبل اینکه مرگ رو ملاقات کنه یه وسیله ای رو پیدا میکنه که اونو به گذشته میفرسه. حالا یه بچه ی 13 ساله که بهش شانس دوباره ی زندگی داده شده، بدون هیچ پول و استعدادی سعی م...

شخصیت بازی مورد علاقه‌ات بودن خیلی خوبه! درسته که اون فقط یه NPC فرعیه، اما کورین این بازی رو مثل کف دستش می‌شناسه. با دانش اون و توانایی‌های سیهو، بازیکن اصلی، همه چیز خوب پیش می‌ره - تا اینکه کورین متوجه می‌شه که سیهو NPCهای بی‌گناه رو به قتل می‌رسونه و وسایلشون رو می‌دزده.

ها دو-وان یک گیمر مورد آزار و اذیت است که قلدرهایش او را مجبور می‌کنند برای به دست آوردن آیتم‌های درون بازی برای آنها، تلاش زیادی کند. بعد از اینکه یکی از این قلدرها از دووان می‌خواهد که یک آیتم بسیار نادر را برایش تهیه کند یا جلوی زیباترین دختر مدرسه کتک بخورد، دووان به مدت یک هفته شب و روز بازی می‌کند تا اینکه از خس...

می گویند دلیل اینکه بسیاری از افراد در زندگی قبلی خود جوان مرده اند به خاطر "ازدواج" بوده است. کسب و کار آدت که به عنوان سرپرست خانواده به جای پدر مرحومش وارد این تجارت شد، رونق زیادی دارد و تنها کاری که او باید انجام دهد این است که با این سرمایه گذاری موفق شود...

۱۲۰ سال از مرگ امپراتور می‌گذرد. ​​بنریرا، که زمانی پیام‌آور امپراتور و عضو گروه قهرمان بود، بار دیگر بیدار می‌شود. او که شاگرد محبوبش را در سرزمینی فاسد از دست داده، تصمیم می‌گیرد آخرین سخنان امپراتور را ابلاغ کند: «من پیک امپراتور هستم. وصیت‌نامه‌ی امپراتور اول را بشنوید.» «من آمده‌ام تا پایان امپراتوری را زمزمه کنم....

در سن 27 سالگی، من درگیر صحبت های شیرین یک استاد شدم، به عنوان دستیار مشغول به کار شدم و از کار زیاد مردم. سپس، من تناسخ کردم. فکر می‌کردم ممکن است خدا از روی ترحم مرا تناسخ داده، اما این بار، من تنها شرور یک رمان هستم؟ برای فرار از سرنوشتم، در 15 سالگی سوار کالسکه ای شدم که به سمت صومعه ای رفتم. ... اما توسط یک گردب...

امپراتور فولاد هیونوک لی، آخرین ناجی بشریت، مرده است. جایی که او برای تغییر آینده به آن بازگشته است... ارتش؟!! چرا اینجا از بین این همه مکان؟! نمایش فولاد خوردن سرجوخه هیونوک لی با بزرگ شدن سریع او برای انتقام آغاز می‌شود!